27/12/90
سلام دخترم. اینترنتمون یک مدت قطع بود به خاطر همین نتونستم خاطراتت رو بنویسم. خوشگلم 4 شنبه واکسن 18 ماهگیت رو زدم ولی خیلی درد کشیدی و خیلی هم گریه کردی . چون دستت رو سفت کردی از دستت خیلی خون اومد هنوز به خاطر درد اون آروم نشده بودی که به پات یک واکسن زد و شما دوباره گریه کردی و من خیلی ناراحت شدم و نزدیک بود من هم گریه کنم.اون روز با خاله مهری و مامان سارا رفتیم و موقع برگشتن همگی به خونه مامان سارا رفتیم و شما خیلی درد داشتی و گریه میکردی و یک خورده هم تب کردی که ما با قطره استامینوفن کنترلش کردیم. ولی تا 6 سالگی از زدن واکسن راحت شدیم.عزیزم من و شما تا صبح با هم بیدار بودیم .و مامان سارا صبحونه شما رو آماده کرد و تازه تا یک هفت...
نویسنده :
مامان و بابا
11:52